دنیا

شهيد بزرگوار، دکتر مصطفي چمران:

خدايا! پستي و ناپايداري روزگار را هميشه در نظرم جلوه‌گر ساز تا فريب زرق و برق عالم خاکي مرا از ياد تو دور نکند.

راحت برو

چنان زندگي کن که از رفتن وحشت نداشته باشي آنان که به هزار دليل زندگي مي کنند نمي‌توانند به يک دليل بميرند و آنان که با يک دليل زندگي مي کنند با همان يک دليل نيز مي‌ميرند.
بعد از يک عمر گناه حال بايد در يک آزمايش الهي آماده سفر مرگ بشوي بعد از يک عمر معصيت حال بايد افسوس يک عمر خطاها را بخوري . بعد از يک عمر خنده حال بايد نشست و بر يک عمر اشتباه رفتن و نفهميدن گريست ديگر جاي خنده نيست .
بعد از يک عمر حساب نکردن حال بايد حساب پس داد "حاسبوا قبل ان تحاسبوا"  ديگر چاره اي جز گريه ، گريه به حال خويش و افسوس بر گذشته هايي که هرگز به عقب بر نمي گردد .
خواهرم ! حجاب تو سنگري چون خون من است مي‌دانم بالاتر از آن هستي که سفارش به پوشش و حجاب تو مي‌کنم ولي بدان تفنگي که در دست من است چادري است که بر سر توست اگر ميل به سلاحم داري چادرت را سلاحم بدان .
برادرم زندگي چند صباحي بيش نيست نيامده مي‌گذرد آنچنان سريع مي‌گذرد که رود به دريا مي پيوندد .
چنان زندگي کن که فرداها براي رفتنت وحشتي نداشته باشي .
خدايا ! گناهکارم ! خطا از من است مي دانم هميشه مغلوب نفسم شده ام

خدايا ! از من درگذر که جز گذشت تو منزلگاه من جز دوزخ نيست

خدايا ! اي مهربان ترين مهربانان اي عزيزترين عزيزانم ! اي زيباترين زيبا رويان اي پاکترين پاکان ! اي نويد دهنده و بر پا کننده ! اي هميشه زنده ! اي ميراننده ! اي سريع الرضا !اي کاشف البلا ! اي گذرنده ! به هر نحو مي خواهي مرا بکشي بکش به هر گونه مي خواهي مرا ببر اگر يکبار به مرگم راضي نيستي زنده ام کن باز مرا بکش حاضرم راضيم فقط يک چيز از تو مي خواهم اي عزيز از من بگذر.
حسين بيدخ ، پادگان دو کوهه  

وصيت نامه شهيد حسين بيدخ

حرف بقالها

در زمانی كه علی بن موسی الرضا عليه السلام از طرف مأمون به خراسان‏ احضار شده ، و اجبارا با شرائط خاصی ولايت عهد مأمون را پذيرفته بود ، «زيد النار» برادر امام نيز در خراسان بود . زيد به واسطه داعيه‏ای كه‏ داشت و انقلابی كه در مدينه بر پا كرده بود ، مورد خشم و غضب مأمون قرار گرفته بود . اما مأمون كه آن ايام سياستش اقتضاء می‏كرد كه حرمت و حشمت‏ امام رضا را حفظ كند ، به خاطر امام از قتل يا حبس برادرش زيد صرف نظر كرد .
روزی در يك مجلس عام ، عده زيادی شركت داشتند و امام رضا علیه السلام برای‏ آنها صحبت می‏كرد از آن سو زيد ، عده‏ای از اهل مجلس را متوجه خود كرده بود و برای آنها در فضيلت سادات و اولاد پيغمبر ، و اينكه آنان وضع استثنائی دارند ، داد سخن می‏داد ، و مرتب می‏گفت : «ما خانواده چنين ، ما خانواده چنان ». امام متوجه گفتار زيد شد . ناگهان‏ نگاه تند و فرياد يا زيدِ! امام ، زيد و همه اهل مجلس را متوجه كرد . فرمود : «ای زيد حرفهای بقالهای كوفه باورت آمده ، و مرتب تحويل مردم می‏دهی ، اينها چه چيز است كه به مردم می‏گويی ، آن كه شنيده‏ای خداوند ذريه فاطمه سلام الله علیها را از آتش جهنم مصون داشته است ، مقصود فرزندان بلافصل فاطمه سلام الله علیها، يعنی حسن و حسين و دو خواهر ايشان است . اگر مطلب اين طور است كه تو می‏گويی و اولاد فاطمه وضع استثنائی دارند ، و به هر حال آنها اهل نجات و سعادتمند ، پس تو نزد خدا از پدرت موسی‏بن جعفر گرامی تری ، زيرا او در دنيا امر خدا را اطاعت كرد ، قائم الليل و صائم‏ النهار بود ، و تو امر خدا را عصيان می‏كنی . و به قول تو هر دو ، مثل هم‏، اهل نجات و سعادت هستيد. پس برد با تو است، زيرا موسی بن جعفر عمل كرد و سعادتمند شد و تو عمل نكرده و رنج نبرده گنج بردی. علی بن الحسين زين العابدين می‏گفت : «نيكوكار ما اهل بيت پيغمبر دو برابر اجر دارد و بدكار ما دو برابر عذاب - همان طور كه قرآن درباره زنان پيغمبر تصريح كرده است - زيرا آن كس از خاندان ما كه نيكوكاری می‏كند در حقيقت دو كار كرد : يكی اينكه مانند ديگران كار نيكی كرده، ديگر اينكه حيثيت و احترام پيغمبر را حفظ كرده است. آن كس هم كه گناه می‏كند دو گناه‏ مرتكب شده: يكی اينكه مانند ديگران كار بدی كرده ، ديگر اينكه آبرو و حيثيت پيغمبر را از بين برده است.»
آنگاه امام رو كرد به حسن بن موسای وشاء بغدادی ، كه از اهل عراق بود و در آن وقت در جلسه حضور داشت، و فرمود: «مردم عراق اين آيه قرآن را: « انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح »‏ چگونه قرائت می‏كنند ؟

- «يا ابن رسول الله ، بعضی طبق معمول «انه عمل غير صالح» قرائت می‏كنند ، اما بعضی ديگر كه باور نمی‏كنند خداوند پسر پيغمبری را مشمول قهر و غضب خود قرار دهد ، آيه را« انه عمل غير صالح» قرائت می‏كنند و می‏گويند او در واقع از نسل نوح نبود . خداوند به او گفت ، ای نوح او از نسل تو نيست ، اگر از نسل تو می‏بود من به خاطر تو او را نجات می‏دادم » .

امام فرمود: «ابدا اين طور نيست ، او فرزند حقيقی نوح و از نسل نوح‏ بود . چون بدكار شد و امر خدا را عصيان كرد ، پيوند معنويش با نوح بريده‏ شد . به نوح گفته شد ، اين فرزند تو ناصالح است از اين رو نمی‏تواند در رديف صالحان قرار گيرد . موضوع ما خانواده نيز چنين است . اساس كار، پيوند معنوی و صلاح عمل و اطاعت امر خداست . هر كس خدا را اطاعت كند از ما اهل بيت است ، گو اينكه هيچ گونه نسبت و رابطه نسلی و جسمانی با ما نداشته باشد . و هر كس گنهكار باشد از ما نيست ، گو اينكه از اولاد حقيقی و صحيح النسب زهرا باشد . همين خود تو كه با ما هيچ گونه نسبتی نداری ، اگر نيكوكار و مطيع امر حق باشی از ما هستی»

منبع: داستان راستان ج 2

علی مرد است

مرحوم دشتي (مترجم نهج البلاغه ) وقتي كتاب المعجم المفهرس لالفاظ النهج البلاغه را نوشتند خدمت آيت الله مرعشي نجفي رسيدند و درضمن هديه يك  جلد از اين كتاب به ايشان عرض كردند كه ما براي چاپ اين كتاب با مشكلاتي مواجه شده‌ايم شما دعا بفرماييد مشكلات ما حل و قرض‌ها پرداخت شود آيت الله مرعشي نجفي خيلي جدي به ايشان فرمودند شما ناراحت اين مشكلات نباشيد علي مرد است خودشان مشكلات را حل مي‌كنند بعد فرمودند داستانش ( علي مرد است ) را شنيده‌اي؟ آقاي دشتي فرمودند : نه

گفت: پس بنشين تا برايت تعريف كنم

در اصفهان مرد فقيري بود كه به خاطر فقر شديد تصميم گرفت به همراه خانواده كاري براي امرار معاش ترتيب دهد تا شايد از اين وضعيت نجات پيدا كنند. تصميم گرفتند بخشي از خانه را بكنند و تغييراتي در آن انجام دهند و مرغ و خروسي در آن پرورش دهند هنگامي كه اتاق را ميكندند كوزه‌اي پيدا كردند، كوزه را برداشتند و با تعجب ديدند درون آن يك الماس بزرگ است. مرد به همسرش گفت : خداوند نظر رحمت به ما كرده و به لطف او ديگر مشكلات حل خواهد شد. قيمت اين الماس آنقدر زياد است كه تا چند نسل بعد از ما هم اگر از پول آن استفاده كند تمام نخواهد شد. مرد با خوشحالي به بازار طلا فروش‌هاي اصفهان رفت تا الماس را بفروشد اما طلافروش‌ها به او گفتند:

بقیه داستان را در ادامه مطلب بخوانید

ادامه نوشته

مردان خدا

در دو سه سال آخر عمر در حالي که نزدیک به  100 سال از عمرشان  می گذشت نابینا   شدند.

وقتی از ایشان  پرسیدند  پس از این همه عمر آیا ادعایی هم  دارید  یا نه؟  ایشان فرمودند :

در مسایل علمی هیچ ادعایی ندارم اما در مسایل شخصی دو ادعا دارم.

                                                                             آيت الله حاج آقا رحيم ارباب

یکی آنکه به عمرم  غیبت  نگفتم  و غیبت  نشنیدم

و

دوم آنکه  در طول  عمرم  چشمم  به   نامحرم  نیفتاد.

 

در احوال شخصــی  ایشان   نقــل  اســت کــه  فــرموده بــود:  برادرم با  همــسرش چهل سال در منزل  ما بودند، در این  چهل  سال  یک  بار  هم  همسر  برادرم را ندیدم.


شما مي‌توانيد صداي ايشان را از اينجا  دانلود كنيد

حجم فايل ۱.۶۹mb با فرمت wma

براي مطالعه زندگي نامه مختصري از ايشان مي‌توانيد به ادامه مطلب برويد
ادامه نوشته

الله‌اكبر! چنين چيزي نديده بودم

بچه‌ها گفتند: يك شيميايي آوردند كه صورتش سوخته و سياه شده، ولي خيلي نوراني است و در فلان بخش بستري است. حالش بد است. حتماً برو ببين. سرم خيلي شلوغ بود. وقت استراحت هم نداشتيم. بيش از 72 ساعت بود كه درست نخوابيده بوديم. هر بار مي‌خواستيم بروم آن مجروح را ببينم، كاري پيش مي‌آمد، نمي‌شد. تا اينكه بچه‌ها آمدند و گفتند: شهيد شده. نمي‌دانم چرا حس عجيبي داشتم. نديده فكر مي‌كردم او را مي‌شناسم يا از نزديكانم است. مي‌دانستم فرصتي را از دست دادم. به ذهنم رسيد كه چند شهيد داشتيم. با التماس از مسئول، خانم معارفي اجازه گرفتم كه در ساعت استراحت خودم، شهدا را ببرم معراج شهدا و در شهر تحويل بدهم. دو شهيد تحويل گرفتم و در پله كوچك آمبولانس به زحمت خود را جا كردم. تا معراج شهدا برايشان قرآن خواندم تا رسيديم. جوان با حيا و كم سني مسئول تحويل شهدا بود. به او گفتم: تا شما مشخصات را در دفتر وارد كنيد، اجازه مي‌دهيد. من دنبال كسي مي‌گردم و ببينم آيا بين شهدا هست يا نه؟ گفت: اشكالي ندارد. در راهرو باريك و پيچ در پيچ سردخانه معراج، پتوها را يكي پس از ديگري از روي شهدا بلند مي‌كردم تا آن شهيد را پيدا كنم. آخرين پتو را كه بلند كردم،

ناگهان به پشت سرم نگاه كردم. باورم نمي‌شد. خدايا اين چه سرّي است. صورتش مثل چادرم سوخته و سياه شده بود، اما آنچنان نور از صورتش مي‌تابيد كه فكر كردم از پشت سرم به آن سمت نور مي‌تابد، ولي ديواري سيماني سياه بيش نبود. بچه‌ها حق داشتند. چهره‌اش نوراني بود. الله‌اكبر! چنين چيزي نديده بودم. چند دقيقه‌اي خيره ماندم و با اشك و حسرت به حال زيبايش غبطه خوردم. با صداي مسئول معراج از جا كنده شدم: خواهر پيدايش كردي؟ مي‌خوام در را ببندم. تشريف مي‌آوري؟

آمدم بيرون. ديگر هيچ نمي‌شنيدم. گيج و منگ رفتم پشت آمبولانس نشستم و به طرف بيمارستان راه افتاديم.

عكس از سايت راهيان نور

منبع : مجله امتداد شماره ۲۳ به نقل از خانم زهرا سنگرگير


به مناسبت برگزاري اردوهاي راهيان نوردر ايام نوروز به مناطق عملياتي كشور فايلهاي زير را براي دانلود با لينك مستقيم به شما دوستان عزيز هديه مي‌كنم

نقشه تمام مناطق عملیاتی جنوب کشور در دو اندازه. لیست کامل مناطق . قابلیت انتخاب منطقه مورد نظر و نمایش نقشه آن براي موبايل دانلود با حجم 1.58m

كتاب قصه فرماندهان (معلم فراري) داستان زندگي شهيد همت با فرمت pdf و با حجم 318.63kb دانلود

روی ماه خدا را ببوس

مردِ عربی تصمیم گرفت که به مدینه برود و پیامبر ( صلی آلله علیه وآله ) را زیارت نماید.

‏در بین راه زیر درختی چند جوجه پرنده دید . آن ها را برداشت تا به عنوان هدیه برای پبامبر خدا ببرد . پرنده مادر ، وقتی جوجه هایش را در دست مرد ، اسیر دید ، به دنبال او به راه افتاد .

 

‏مرد به مدینه رسید . به مسجد رفت و پس از زیارت پیامبر ، جوجه ها را نزد ایشان گذاشت.

 

‏در این موقع ، پرنده مادر به سرعت فرود آمد . غذا یی را که به منقار گرفته بود، در دهان یکی از جوجه ها گذاشت و سپس به سرعت پرواز کرده و دور شد . پیامبر ( صلی الله علیه وآله ) و اصحاب همه نشسته بودند و این صحنه را مشاهده می کردند .

 

‏در این هنگام ، حضرت جوجه ها را آزاد کردند . بعد رو به اصحاب کرده و فرمودند :

 

‏مهر و محبت این مادر را نسبت به جوجه هایش چگونه دیدید؟

 

‏اصحاب عرض کردند : بسیار عجیب و شگفت انگیز بود .

‏حضرت فرمودند : قسم به خداوندی که مرا به پیامبری برگزیده مهر و محبت خدای عالم به بنده هایش هزار برابر این چیزی است که دیدید . او نسبت به بنده هایش رحیم‌تر است . (معارفي از قرأن، 106)

 

 

پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) ‏می‌فرمایند : خدای مهربان دارای ‏صد رحمت است ،‏که یکی از آن ها را بین انس و ‏جن و پرنده‌ها و چرنده‌ها و خزنده ها تقسیم نموده، کلیه این عاطفه‌ها و ترحم‌ها از آن یک رحمت سرچشمه ‏می‌گیرند . نود و ‏نه رحمت دیگر را ‏برای روز قیامت گذاشته تا به وسیله آن به بندگانش ترحم فرماید .

منبع : ماهنامه نسيم وحي

معلم خصوصی

به اين فكر ميكردم كه چه طور ميتونم خودم را از شر شيطان نجات بدم چه طور بگم دنبال يه نيرويي بودم كه راه درست را از نادرست بهم نشون بده و مسير رسيدن به خدا را برام روشن كنه تا اينكه به حديثي با اين اسم برخورد كردم « عنوان بصري » حديث عجيبي بود خيلي از سوالهام را جواب داد و راه را بهم نشون داد گفتم حديث را براي شما هم بنويسم كه انشاءالله با عمل به آن سعادت دنيا و آخرت را بدست بياوريم

اما قبل از آن بد نيست راجع به اهميت اين حديث مطلب زير بخوانيد

آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب روح مجرد می فرمایند: « آقای قاضی (استاد بزرگ اخلاق و استاد علامه طباطبايي) برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوانی و غضبی که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیاده روی در لذتها بر می خیزد، به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلی الله روایت عنوان بصری را دستور می دادند ، تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم، عمل طبق مضمون این روایت بود. و علاوه بر این می فرمودند : باید آن را در جیب خود داشته باشند و هفته ای یکی، دو بار آن را مطالعه نمایند. »

متن و ترجمه حديث را در ادامه مطلب مشاهده بفرماييد

ادامه نوشته

سازمان ملل تعطيل!

آقای پپسی كولا !
كاری كنید كه غزه در محاصره كامل است
آقای فانتا !
تو كاری كن
كه زمزم الحرمین
كاری نمی كند
اهرام مصر!
خدای معبد آمون!
خوابگزاران اعظم
كاری كنید
كه من خواب سه مار سیاه دیده ام
كه مغز سیصد و شصت و پنج روز را
در سینی ماه
می بردند بر سر
خواب سیصد و شصت و پنج ستاره خونی
و خواب نیل
كه با ساطور
سیصد و شصت و پنج تكه شد
من خواب یوسف را دیدم
در چاه نفت
افتاده بود
و تاجران دلار بر سر چاه
فریاد می زدند:
- هفتاد سنت بالا!
- دو دلار كم!
من خواب ناوها و شمشیرها و باران ها دیده ام
دیدم
كه جمال عبدالناصر
با اسب
از دروازه رفح گذشت
و عزالدین قسام
و صلاح الدین
دروازه های غزه را
گشوده بودند
خواب سه مار سیاه
بر شانه های حسنی مبارك و
شاه چموش اردن و امیر پرفسورالریش!
دیدم كه پادشاهان عرب
خوراك مغز جوانان غزه را
در سه دیس كنفرانس
به پادشاه كشور یأجوج
تقدیم می كنند
آقای بی بی سی!
گویا نیوز!
بالاترین!
شما كاری كنید!
چرا كسی كاری نمی كند برای غزه

...

آقای اسكولاری!
تو كاری كن!
آقای چلسی!
خانم هالیوود!
شما كاری كنید!
خانم آیشواریا!
عروس آمیتاباجان عزیز!
شما كاری كنید!
و شما
ای اسب های اصیل عرب!
نه از نژاد ذوالجناح اید
نه از نژاد براق
از نژاد اینترنت اید و چت روم و آزمایشگاه
از نژاد یورو و جكوزی
سوارانتان را كشتند

...

با این همه هنوز شما
مردترید از آن سه مار
شما كاری كنید
كه سازمان ملل تعطیل است!

(عليرضا قزوه)

فردا خيلي دیر است حتي ساعت بعد

اميرالمومنين علي (عليه السلام) فرمودند : قصد ما اين است كه نميريم تا توبه كنيم ، ولي توبه نمي كنيم تا اينكه ميميريم                                                                                             (شرح ابن ابي الحديد ج 20 ص 329)

امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: وقتى كه اين آيه شريفه نازل شد: « وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ - و آنها كه وقتى مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مى‏افتند و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‏كنند (آل عمران 135) » شيطان بالاى كوهى در مكه رفت شيطان فريادى زد و همه شياطين جمع شدند، آنها گفتند: اى سيد ما چرا ما را دعوت كرديد گفت اين آيه نازل شده است، چه كسى حاضر است با او به مقابله  برخيزد و نگذارد اين آيه اثر بگذارد در اين هنگام شيطانى برخاست و گفت من حاضر ميباشم، ابليس گفت تو اهل آن نميباشى، بعد از آن ديگرى برخاست به او هم گفت شما هم بنشين، در اينجا وسواس خناس برخاست و گفت: من حاضرم ابليس گفت: تو چه‏گونه عمل ميكنى، گفت: آنها را وعده ميدهم و به آرزوهاى دور و دراز مشغولشان ميكنم تا مرتكب گناه شوند، هنگامى كه گناه كردند، استغفار را از ياد آنها ميبرم شيطان گفت: تو شايسته هستى و اين كار تا روز قيامتبه تو واگذار شد                                                                                                                                                      (بحار الأنوار ج‏60 ص 197)

پرواز سفارشي

هروقت بخواهي به خدا نزديك شوي هواپيمايي براي پرواز شما آماده است فقط كافيست سوار شويد اما خدا دو موقع از سال هواپيماهاي سفارشي و فوق العاده سريع كه سرعتشان از سرعت نور هم بالاتر است براي بندگان آماده كرده كه جا ماندگان از مسير را به بقيه ميرساند و گاه از آنها هم جلوتر ميروند يكي پرواز با رمضان است و ديگري محرم اما اين دومي عجب سرعتي دارد در يك شب مسير 100 ساله را ميرود و عجب صفايي دارد ، خلبانش چه مهربان است همه را سوار ميكند هركس مشتاق سوار شدن باشد حتي گاهي خودش سراغشان ميرود و مسافران چقدر دلبسته اش هستند او براي آنها جان مي‌دهد و مسافران برايش اشك ميريزند چه اسمي دارد ! دلربا ، اسمش همچو بهار ابرها را مي‌گرياند ، هنوز كمربندها را نبسته ايم كه گمان ميكنيم رسيده ايم گويا اشتياق ديدن خلبان طول مسير را از ذهن ها برده است . نامش چه بود؟ نامي كه ستون دل را ميلرزاند ، اشك از ديده جاري مي كرد ، حسين آري تازه فهميدم چرا نامش با دلها چنين ميكند جدش رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) چنين گفته بود :« همانا براي كشته شدن حسين در دلهاي مومنان حرارتي است كه هرگز سرد نمي شود »

پس آماده باشيد كه راه كاروان عشق از ميان كربلا مي گذرد محرم در راه است

به سفارش شهید بابایی

بعد از ظهر عيد قربان توي خانه نشسته بودم ناگهان انگار يكي دستم را گرفت و برد سر قفسه كتابها يه كتاب را گذاشت توي دستم گفت بنويس وبذار توي وبت روش نوشته بود آسمان « بابايي به روايت همسر شهيد » يه 50 صفحه اي مي شد نگاهم افتاد به پشت كتاب اين جملات نوشته شده بود « عباس بابايي آخرين پروازش را عيد قربان انجام داد همسرش همان وقت در مكه منتظر آمدنش بود ... » دلم هري ريخت با خودم گفتم ...

سرعت تايپم زياد خوب نيست مونده بودم ...

 شروع كردم به نوشتن تازه يه صفحه را نوشته بودم كه اذان مغرب را گفتند نمازم را خواندم و خواستم دوباره مشغول بشم، توي خانه تنها بودم اما يكي اومده بود ...

 شروع كردم به خواندن تا ببينم چيزي جا نمونده باشه به آخر كه رسيدم ديدم لحظه‌اي كه رفته بودم به سمت قفسه كتابها همان لحظه شهادت شهيد بابايي بوده  اشك توي چشمام حلقه زده بود ...

پايت را كه از زمين برگيري ،‌آسمان راه‌هاي بي‌كرانش را نشانت خواهد داد. تو را در بر خواهد گرفت و چون امانتي لطيف بالا خواهد برد آن وحشت گنگ و بدوي از ارتفاع، صفير گلوله هايي كه با خود طنين مرگ دارند ديگر نخواهدت ترساند در نگاهت آسمان و زمين به هم مي‌پيوندند تا افق شوند؛ جايي براي درآمدن و لاجرم غروب كردن و اگر غروب اينگونه خونين نباشد، چگونه آفتاب هر صبح طلوعي تازه خواهد داشت؟

 متن كتاب را در ادامه مطلب بخوانيد اما قبل از آن برای شادی روحش صلوات (واقعا خواندنیه اگر نخوانید ضرر کردید)

ادامه نوشته

زیباترین چشم ها

 در فرازي از جملاتي كه پيامبر اعظم (صل الله علیه و آله وسلم) به اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند اين چنين آمده است :

 يا علي همه چشم ها در روز قيامت گريانند مگر سه ديده : چشمی که در راه خدا بيداري كشيده ، چشمی كه از حرام هاي الهي برهم نهاده شده و چشمی كه از ترس خدا بسيار اشك ريخته است .

ياعلي خوشا چهره اي كه خدايش مي بيند بر گناهي مي گريد كه كسي جز خدا از آن گناه مطلع نيست .

(تحف العقول ص 16)

امانِ بی امان

و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مى‏آوردند و تقوا پيشه مى‏كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‏گشوديم ولى (آنها حق را) تكذيب كردند ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم‏

آيا اهل اين آباديها، از اين ايمنند كه عذاب ما شبانه به سراغ آنها بيايد در حالى كه در خواب باشند؟

آيا اهل اين آباديها، از اين ايمنند كه عذاب ما هنگام روز به سراغشان بيايد در حالى كه سرگرم بازى هستند؟!

آيا آنها خود را از مكر الهى در امان مى‏دانند؟! در حالى كه جز زيانكاران، خود را از مكر (و مجازات) خدا ايمن نمى‏دانند!

(سوره اعراف آيات 96 تا 99)

شباهت مردم 1387 با مردم 1087 و 1187

مردمی را که در سال 1087 هجری شمسی زندگی می کردند تصور کنید سیصد سال قبل ، مردمی که در سال 1187 بودند را نیز تصور کنید آیا از بین کسانی که در سال 1087 یا 1187 زندگی می کردند اکنون کسی زنده است بیایید باور کنیم زمانی خواهد رسید که مردمی که در سال 1387 هم زندگی می کنند دیگر زنده نخواهند بود

 

نزد خداوند چه جایگاهی داریم؟

امام صادق(ع) :

 هرکه می خواهد بداند چه منزلتی نزد خدا دارد بنگرد منزلت خدا نزدش چگونه است.

بحار الانوار ج۶۸ ص۱۵۶

عاشق

پیامبر اعظم(ص): عاشقی که عشق خود را بپوشاند و تا هنگام مرگ پاکدامنی ورزد شهید است

منتخب میزان الحکمه ح ۳۳۸۴

داستان واقعی مردم شهر پمپی

حتما تا آخر بخوانید اگر حال خواندن ندارید به ادامه مطلب بروید و تصاویر را مشاهده کنید

حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است.

همان طور که خدا می گوید در سنت الهی تغییر وجود ندارد «مشرکان با نهايت تأكيد به خدا سوگند خوردند كه اگر پيامبرى انذاركننده به سراغشان آيد، هدايت يافته‏ترين امّتها خواهند بود امّا چون پيامبرى براى آنان آمد، جز فرار و فاصله‏گرفتن از (حق) چيزى بر آنها نيفزود اينها همه بخاطر استكبار در زمين و نيرنگهاى بدشان بود امّا اين نيرنگها تنها دامان صاحبانش را مى‏گيرد آيا آنها چيزى جز سنّت پيشينيان و (عذابهاى دردناك آنان) را انتظار دارند؟! هرگز براى سنّت خدا تبديل نخواهى يافت، و هرگز براى سنّت الهى تغييرى نمى‏يابى»(سوره فاطر 42-43)

البته هیچ تغییری در سنت و قانون الهی پیدا نخواهد شد. هر کس در مقابل این سنت بایستد و عصیان کند مشمول همین قانون خواهد شد. شهر پمپی که نمایشی از انحطاط و سقوط اخلاقی امپراطوری روم بود به سر انجامی همانند قوم لوط دچار گردید.

 این شهر نیز به وسیله انفجارهای آتشفشانی کوه «وزوو» نابود شد آتشفشان وزوو سمبل کشور ایتالیا و قبل از آن نشانه شهر ناپل است . کوه آتشفشانی وزوو اگرچه طی دو هزار سال گذشته آرام بوده است اما نام آن را کوه اخطار گذارده اند. چنین نامی به دلیل فجایع و حوادثی بوده است که در تاریخ از این کوه به ثبت رسیده است. فاجعه ای که برای «سدوم و عمورا» روی داد شباهت زیادی به حوادث تخریب گر شهر پمپی داشته است. در سمت راست وزوو شهر ناپل و سمت شرق آن شهر پمپی قرار دارد. مذاب وخاکستر ناشی از فوران آتشفشانی که دو هزار سال پیش روی داد حیات را از این شهر برچید. حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است.

اینکه شهر پمپی از صفحه زمین با چنین  بلایی محو شد ، بی هدف و اتفاقی نبوده است. اسناد تاریخی نشان می دهد که این مرکز هرزگی و فساد به آنچنان فحشایی محشور بود که حتی فاحشه خانه ها هم چنین شهرتی نداشته اند. مردان به شکل کاملا عریان بر در فاحشه خانه ها می ایستادند. بر اساس سنتی که ریشه اش اعتقادات میتراپرستی بوده است اندام انسان ومقاربتهای جنسی نبایستی پوشیده باشند بلکه باید کاملا آشکارا به نمایش درآیند.

شهر پمپی در روز ۱۹ اوت سال ۷۹ میلادی در پی فعالیت آتشفشانی کوه وزوو که ۲۸ ساعت ادامه داشت به زیر ۶ متر کوهی از مواد مذاب و خاکستر آتشفشانی رفت. از ۲۰هزار نفر جمعیت پمپی دو هزار نفر ناپدید شدند و مابقی آرام آرام مذاب و به تلی از مجسمه های سنگی تبدیل شدند.

مذاب کوه وزوو به آنی تمامی شهر را از نقشه منطقه جاروب کرد. جالب ترین جنبه این حادثه آن است که هیچ کس نتوانسته است در مقابل فوران آتشفشان وحشتناک وزوو بگریزد. یک خانواده در حال صرف غذا در یک لحظه تبدیل به سنگ شده اند. زوجهای بسیاری پیدا شدند که در حین انجام عمل مقاربت تبدیل به سنگ شده بودند. از همه جالبتر آن است که این زوجها هر دو از یک جنس و یا زوجهایی از دختران و پسران کم سن وسال بوده اند. صورت برخی از اجساد انسانهای سنگ شده که از داخل زمین کشف شده اند همچنان سالم و صحیح باقی مانده است صورت آنها حالت گیج و منگ دارد.

مجهول ترین جنبه این حادثه در اینجاست که چگونه هزاران انسان بی آنکه چیزی بشنوند و یا ببینند منتظر می مانند تا مرگ آنها را دریابد. این بعد حادثه نشان می دهد که نابودی و محو شهر پمپی دقیقا مشابه همان حوادث ویرانگری است که در قرآن به آنها اشاره شده، زیرا قرآن زمانی که این حوادث را  بازگو می کند به «نابودی ناگهانی» اشاره دارد. به عنوان مثال در سوره (یس) چنین توصیفی است : همه سکنه شهر به یک لحظه هلاک شدند. این وضعیت در آیه 29این سوره چنین می آید : « (بلكه) فقط يك صيحه آسمانى بود، ناگهان همگى خاموش شدند!» ؛ آیه 31 سوره قمر وقتی تخریب و نابودی قوم ثمود را بازگو می کند مجدادا به نابودی آنی اشاره می کند «ما فقط يك صيحه [صاعقه عظيم‏] بر آنها فرستاديم و بدنبال آن همگى بصورت گياه خشكى درآمدند»

مرگ مردم پمپی در یک لحظه رخ داد، همان گونه که در آیات بالا نقل شد. فاجعه هرچه بود،همه چیز به همان حالت اولیه و بدون تغییر باقیمانده است. در سال ۱۹۹۱نیمی از این شهر از زیر خاکستر بیرون کشیده شد ولی هنوز هم دو پنجم این شهر سوخته در زیر زمین است. هر ساله جمعیت زیادی از موزه طبیعی پمپی دیدن می کنند و این شهر به یکی از جاذبه های گردشگری ایتالیا تبدیل شده است اما متاسفانه جایی از دیده عبرت در این نگاه ها یافت نمی شود.نواحی ناپل که فساد و هرزگی در آن شیوع دارد از مراکز ونواحی بی بند وباری شهر پمپی دست کمی ندارد. جزیره کاپری پایگاهی برای همجنس بازی و برهنگی گرایی است و در صنعت توریسم به بهشت همجنس بازی شهرت دارد. نه تنها در کاپری و ایتالیا بلکه تقریبا در تمامی دنیا چنین انحطاط اخلاقی وجود دارد و مردم هم هیچ توجه و اصراری به پند گیری از تجربیات تلخ مردم گذشته ندارند. در سوره سجده درباره همین مردم می فرماید : «و اگر اینان روی بگردانند به آنها بگو شما را از صاعقه عاد و ثمود بیم می دهم. »

منتظر داستانهای اقوام دیگر باشید

منبع : کتاب اقوام هلاک شده نوشته هارون یحیی و ترجمه مژگان دستوری(انتشارات کیهان) با اضافات

در ادامه تصاویری از نمونه های کشف شده از اجساد شهر پمپی را ببینید

بقیه عکس ها را در ادامه مطلب ببینید

 

ادامه نوشته

سخنی با محبوب

ای خدایی که هرگاه بنده ای از  او چیزی طلب کند عطا خواهد کرد و هرگاه امیدی به او داشته باشد به امیدش می رساند و هرگاه بنده ای به او رو آورد مقربش می گرداند و هرگاه علنا معصیتش کند بر گناهش پرده می کشد و او را بپوشاند و هرگاه بنده ای بر او توکل کند امورش را کفایت کند .

 ای خدا آن کیست که وارد بر تو شد و درخواست مهمانی کرد و تو مهمان نوازی نکردی و آن کیست که به امید عطای تو به درگاهت فرود آمد و محرومش ساختی آیا نیکوست که من از درگاهت محروم برگردم در حالی که من مولایی که به لطف و احسان معروف باشد جز تو نمی شناسم چگونه به غیر تو امید داشته باشم در حالی که هر خیر و نیکی به دست توست و چگونه آرزومند غیر از تو باشم در حالی آفرینش و حکم بر خلق مخصوص توست ایا از تو قطع امید کنم در حالی که از تو درخواست نکرده به من از فضلت احسانها کرده ای یا تو مرا به گدایی مثل خودم محتاج می کنی در حالی که به رشته لطف تو چنگ زدم.

 ای خدایی که به رحمت تو سعادت یافتند ارادتمندان و رنج و سختی ندیده اند از انتقام تو آمرزش طلبان ای خدا چگونه تو را فراموش کنم د رحالی که تو همیشه مرا در نظر داری و چگونه از تو غافل گردم در صورتی که تو پیوسته مراقب حالم هستی .

ای خدای من به ذیل عنایت و لطفت دست دراز کرده ام و برای نیل به عطا و کرمت دامن آرزویم را باز نموده ام پس خدایا مرا در مقام توحیدت خالص گردان و یکی از بندگان خاص خود قرار ده ای خدایی که هر کس به هر جا بگریزد به سوی او پناه برد و هر که هرچه بخواهد از درگاه او امیدوار است ای بهترین کسی که به او امید توان داشت ای کریمترین کسی که از او درخواست توان کرد ای خدایی که سائل درگاهش را محروم نمی سازد و آرزومند را مایوس نمی کند ای خدایی که درگاهش به روی سائلان باز و حجابش را به روی امیدواران برانداخته است از تو به واسطه کرمت درخواست دارم که بر من منت گذاری از عطایت به آن چیزی که چشمم را روشن کند و چشم روشنی ام باشد و از امیدی که به تو دارم دلم مطمئن سازی و یقینی که رنج و مصائب دنیا را بر من آسان کند به من عطا کنی و از چشم بصیرتم پرده های جهل و ظلمت براندازی به حق رحمت بی پایانت ای مهربان ترین مهربانان عالم.

ترجمه مناجات امیدوارن از مناجاتهای خمسه عشر با اندکی تصرف

مشورت با خدا

مشکل گشا

گفتم : خسته ای هستم که تمام درها بر من بسته است.      

گفت : وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّه(۱) ؛ و از رحمت خدا نوميد مباشيد .

گفتم : هرچه تلاش می کنم شکست می خورم.

گفت : وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتيلا(۲) ؛ و نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند  

گفتم : از گذشته پشیمانم . آیا راه بازگشتی هست ؟

گفت : لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم(۳) ؛  از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.

گفتم : سرمایه از دست داده ام .

گفت : لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُم (۴)؛ اين بخاطر آن است كه براى آنچه از دست داده‏ايد تأسف نخوريد .

گفتم : از آینده نگرانم .

گفت : وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (۵)؛ و سست نشويد! و غمگين نگرديد! و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد.

گفتم : به کدام سو حرکت کنم ؟

گفت : سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْض (۶)؛ به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است

گفتم : چگونه راه را پیدا کنم ؟

گفت : وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا(۷) ؛و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راه‏هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد

گفتم : شیطان نمی گذارد .

گفت : وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه(۸) ؛ و هر گاه وسوسه‏اى از شيطان به تو رسد، به خدا پناه بر

گفتم : خدا چه کسانی را نجات می دهد ؟

گفت : ثُمَّ نُنَجِّي الَّذينَ اتَّقَوْا(۹) ؛ سپس آنها را كه تقوا پيشه كردند از آن رهايى مى‏بخشيم‏

گفتم : می شود من هم از آنها باشم ؟‏

گفت : إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ(۱۰) ؛ خداوند، توبه‏كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد.

منبع : ماهنامه نسیم وحی

پینوشت ها در ادامه مطلب

ادامه نوشته

یا حسین

این ۲تاعکس را به تمام عاشقان امام حسین هدیه می دهم

نظر یادتون نره

امیر المومنین علی (ع):

هر کس بدون آزمایش دوستی انتخاب کند به ناچار به همنشینی با بدان گرفتار خواهد شد.

غررالحکم ص ۴۱۶

ناسپاس

و چون انسان را آسيبى رسد، ما را- به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده- مى‏خواند، و چون گرفتاريش را برطرف كنيم چنان مى‏رود كه گويى ما را براى گرفتاريى كه به او رسيده، نخوانده است. اين گونه براى اسرافكاران آنچه انجام مى‏دادند زينت داده شده است.

 

ترجمه آیه ۱۲ سوره یونس

گناه

 

امیرالمومنین علی (ع) :

 

از گناهان دوری کنید که هیچ بلا و کمبود رزقی حتی خراش

 

 پوستی و لغزش پایی ومصیبتی نیست مگر به خاطر گناه.

دنیا

 

دنیا چو حباب است لکن چه حباب

نه بر سر آب بلکه برروی سراب

وان هم چه سرابی سرابی که ببینند به خواب

وان هم چه خوابی خواب بد مست خراب

با این همه که گفتی پس چرا دل بسته اند

گفت یا خوابند یا مستند یا دیوانه اند

داستان آفرینش

و شما را بيافريديم  ، و صورت  بخشيديم  ، آنگاه  به  فرشتگان  گفتيم  : آدم   را سجده  کنيد  همه  ، جز ابليس  ، سجده  کردند و ابليس  در شمار سجده  کنندگان  نبود

خدا گفت  : وقتی  تو را به  سجده  فرمان  دادم  ، چه  چيز تو را از آن   بازداشت ؟ گفت  : من  از او بهترم  ، مرا از آتش  آفريده  ای  و او را از  گل

گفت  : از اين  مقام  فرو شو  تو را چه  رسد که  در آن  گردنکشی  کنی ؟  بيرون رو که  تو از خوار شدگانی

گفت  : مرا تا روز قيامت  که  زنده  می  شوند مهلت  ده

گفت  : تو از مهلت  يافتگانی

گفت  : حال  که  مرا نوميد ساخته  ای  ، من  هم  ايشان  را از راه  راست  تو  منحرف  می  کنم

آنگاه  از پيش  و از پس  و از چپ  و از راست  بر آنها می  تازم   و  بيشترينشان ، را ناسپاس  خواهی  يافت

گفت  : از اينجا بيرون  شو منفور مطرود ،  از کسانی  که  پيروی  تو گزينند و  از همه  شما جهنم  را خواهم  انباشت

ای  آدم  ، تو و همسرت  در بهشت  مکان  گيريد  از هر جا که  خواهيد  بخوريدولی  به  اين  درخت  نزديک  مشويد که  در شمار بر خويش  ستم  کنندگان   خواهيد شد

 پس  شيطان  آن  دو را وسوسه  کرد ، تا شرمگاهشان  را که  از آنها پوشيده ، بوددر نظرشان  آشکار کند  و گفت  : پروردگارتان  شما را از اين  درخت  منع   کرد تا مباد از فرشتگان  يا جاويدانان  شويد

و برايشان  سوگند خورد که  خیرخواه  شمايم

و آن  دو را بفريفت  و به  پستی  افکند  چون  از آن  درخت  خوردند شرمگاههايشان  آشکار شد و به  پوشيدن  خويش  از برگهای  بهشت  پرداختند پروردگارشان ندا داد : آيا شما را از آن  درخت  منع  نکرده  بودم  و نگفته   بودم  که  شيطان به  آشکارا دشمن  شماست ؟

گفتند : ای  پروردگار ما ، به  خود ستم  کرديم  و اگر ما را نيامرزی  و بر، مارحمت  نياوری  از زيان  ديدگان  خواهيم  بود

گفت  : فرو شويد ، برخی  دشمن  برخی  ديگر ، و تا روز قيامت  زمين  قرارگاه و  جای  تمتع  شما خواهد بود

گفت  : در آنجا زندگی  خواهيد کرد و در آنجا خواهيد مرد و از آن   بيرونتان آورند

ای  فرزندان  آدم  ، برای  شما جامه  ای  فرستاديم  تا شرمگاهتان  را بپوشد و، نيز جامه  زينت   و جامه  پرهيزگاری  از هر جامه  ای  بهتر است   و اين  يکی   ازآيات  خداست  ، باشد که  پند گيرند

ای  فرزندان  آدم  ، شيطان  شما را نفريبد ، همچنان  که  پدر و مادرتان  را  ازبهشت  بيرون  راند ، لباس  از تنشان  کند تا شرمگاهشان  را به  ايشان   بنماياند  او و قبيله  اش  از جايی  که  آنها را نمی  بينيد شما را می   بينند  ما شيطانها را دوستان  کسانی  قرار داديم  که  ايمان  نمی  آورند

ترجمه آیات ۱۲ تا ۲۷ سوره اعراف